معنی فارسی itinerating
B1عمل سفر کردن از یک مکان به مکان دیگر، به ویژه در یک دوره خاص.
The act of traveling from place to place.
- verb
verb
معنی(verb):
To travel from place to place, especially to preach or lecture.
example
معنی(example):
آنها در این تابستان در سراسر اروپا سفر میکنند.
مثال:
They are itinerating throughout Europe this summer.
معنی(example):
سفر کردن میتواند خستهکننده باشد، اما همچنین بسیار پاداشدهنده است.
مثال:
Itinerating can be exhausting, but it’s also very rewarding.
معنی فارسی کلمه itinerating
:
عمل سفر کردن از یک مکان به مکان دیگر، به ویژه در یک دوره خاص.