معنی فارسی iud

B2

یک وسیله پزشکی که برای جلوگیری از بارداری در داخل رحم قرار می‌گیرد.

An intrauterine device used to prevent pregnancy.

example
معنی(example):

پزشک مزایای IUD را توضیح داد.

مثال:

The doctor explained the benefits of an IUD.

معنی(example):

IUD یک روش کنترل بارداری طولانی مدت است.

مثال:

An IUD is a form of long-term birth control.

معنی فارسی کلمه iud

: معنی iud به فارسی

یک وسیله پزشکی که برای جلوگیری از بارداری در داخل رحم قرار می‌گیرد.