معنی فارسی ivorylike
B1شباهت به عاج در رنگ یا بافت.
Resembling ivory in color or texture.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نقشبرجسته دارای درخششی شبیه به عاج بود.
مثال:
The sculpture had an ivorylike sheen.
معنی(example):
پوست او در زیر نور خورشید خاصیتی شبیه به عاج داشت.
مثال:
Her skin had an ivorylike quality under the sunlight.
معنی فارسی کلمه ivorylike
:شباهت به عاج در رنگ یا بافت.