معنی فارسی jailkeeper

B1

شخصی که مسئول نگهداری و نظارت بر زندانیان در یک زندان است.

A person responsible for the care and supervision of inmates in a jail.

example
معنی(example):

نگهبان زندان به خاطر اجرای دقیق قوانین شناخته شده بود.

مثال:

The jailkeeper was known for his strict enforcement of rules.

معنی(example):

نگهبان زندان مسئولیت دارد تا زندانیان را تحت کنترل نگه دارد.

مثال:

The jailkeeper has the responsibility to keep the inmates in line.

معنی فارسی کلمه jailkeeper

: معنی jailkeeper به فارسی

شخصی که مسئول نگهداری و نظارت بر زندانیان در یک زندان است.