معنی فارسی jammedness
B1وضعیتی که در آن یک مکان یا سیستم به شدت شلوغ و متراکم باشد.
The state of being crowded or blocked.
- NOUN
example
معنی(example):
شلوغی ترافیک بسیار آزاردهنده بود.
مثال:
The jammedness of the traffic was frustrating.
معنی(example):
ما درباره شلوغی مترو پر ازدحام صحبت کردیم.
مثال:
We talked about the jammedness of the crowded subway.
معنی فارسی کلمه jammedness
:
وضعیتی که در آن یک مکان یا سیستم به شدت شلوغ و متراکم باشد.