معنی فارسی japonic
B2ویژگیهایی که تا حدودی به فرهنگ و هنر ژاپنی مربوط میشود.
Relating to the characteristics or influences of Japanese culture.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عناصر ژاپنی در طراحی آن را منحصر به فرد کرده بود.
مثال:
The japonic elements in the design made it unique.
معنی(example):
زیباییشناسی ژاپنی او در باغش نمایان است.
مثال:
Her japonic aesthetic is reflected in her garden.
معنی فارسی کلمه japonic
:
ویژگیهایی که تا حدودی به فرهنگ و هنر ژاپنی مربوط میشود.