معنی فارسی jargogle

B1

به طور مبهم و گیج‌کننده توضیح دادن یا بیان کردن مفهوم.

To explain or express something in a confusing or vague manner.

example
معنی(example):

او سعی کرد دستورالعمل‌ها را درباره نحوه استفاده از نرم‌افزار jargogle کند.

مثال:

He tried to jargogle the instructions on how to use the software.

معنی(example):

توضیحات او معمولاً شنوندگان را jargogle می‌کند.

مثال:

Her explanations often jargogle the listeners.

معنی فارسی کلمه jargogle

: معنی jargogle به فارسی

به طور مبهم و گیج‌کننده توضیح دادن یا بیان کردن مفهوم.