معنی فارسی javelin
B1 /ˈdʒævlɪn/وسیله‌ای باریک و بلند که برای پرتاب در مسابقات ورزشی استفاده می‌شود.
A long, pointed weapon designed for throwing.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
A light spear thrown with the hand and used as a weapon.
معنی(noun):
A metal-tipped spear thrown for distance in an athletic field event.
verb
معنی(verb):
To pierce with a javelin.
example
معنی(example):
ورزشکار نیزه را بسیار دور پرتاب کرد.
مثال:
The athlete threw the javelin very far.
معنی(example):
ما در کلاس ورزش درباره تکنیک‌های نیزه یاد گرفتیم.
مثال:
We learned about javelin techniques in sports class.
معنی فارسی کلمه javelin
:
وسیله‌ای باریک و بلند که برای پرتاب در مسابقات ورزشی استفاده می‌شود.
