معنی فارسی jaw-jaws
B1صحبت کردن، بهویژه درباره موضوعات عمومی و یا در گفتگوهای غیررسمی.
To talk or chat, especially in a casual or informal way.
- verb
verb
معنی(verb):
To talk at length; to chatter or jabber.
example
معنی(example):
آنها اغلب درباره سیاست در کافه صحبت میکنند.
مثال:
They often jaw-jaw about politics at the cafe.
معنی(example):
نمایندگان ساعتها درباره این موضوع صحبت کردند.
مثال:
The representatives were jaw-jawing on the issue for hours.
معنی فارسی کلمه jaw-jaws
:
صحبت کردن، بهویژه درباره موضوعات عمومی و یا در گفتگوهای غیررسمی.