معنی فارسی jaw-lines

B2

چندین خط فک، خطوطی که فک را تعریف می‌کنند.

Multiple lines or contours that define the shape of the jaw.

example
معنی(example):

مدل‌ها اغلب خطوط فکی تیزی دارند که به جذابیت آن‌ها اضافه می‌کند.

مثال:

Models often have sharp jaw-lines that add to their appeal.

معنی(example):

او می‌آموزد که چگونه خطوط فکش را با تمرین‌ها شکل دهد.

مثال:

He learns to structure his jaw-lines with exercises.

معنی فارسی کلمه jaw-lines

: معنی jaw-lines به فارسی

چندین خط فک، خطوطی که فک را تعریف می‌کنند.