معنی فارسی jeoparded

B2

در خطر قرار دادن، به ویژه در مورد امنیت یا موفقیت.

To place in danger or risk, especially in terms of safety or success.

example
معنی(example):

معامله به خاطر بدی وضع هوا در خطر قرار گرفت.

مثال:

The deal was jeoparded by bad weather.

معنی(example):

اقدامات او امنیت آنها را در خطر قرار داد.

مثال:

Her actions jeopardaded their safety.

معنی فارسی کلمه jeoparded

: معنی jeoparded به فارسی

در خطر قرار دادن، به ویژه در مورد امنیت یا موفقیت.