معنی فارسی jewish
B2مرتبط با مردم یا فرهنگ یهود، دین یهودیت.
Relating to the Jewish people or their culture.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او به ارثیه یهودی خود افتخار میکند.
مثال:
She is proud of her Jewish heritage.
معنی(example):
جامعه یهودی جشنوارههای بسیاری را برگزار میکند.
مثال:
The Jewish community celebrates many festivals.
معنی فارسی کلمه jewish
:
مرتبط با مردم یا فرهنگ یهود، دین یهودیت.