معنی فارسی jibman
B2فردی که در کنترل و تنظیم بادبانها در قایق تخصص دارد.
A person who operates the jib of a sailboat.
- NOUN
example
معنی(example):
جیبمن با مهارت بادبانها را کنترل کرد.
مثال:
The jibman expertly handled the sails.
معنی(example):
هر جیبمن بهترین تکنیکهای قایقرانی را میداند.
مثال:
Every jibman knows the best sailing techniques.
معنی فارسی کلمه jibman
:
فردی که در کنترل و تنظیم بادبانها در قایق تخصص دارد.