معنی فارسی jigsaws

B1

پازل‌هایی که اجزای آن‌ها باید کنار هم قرار گیرند.

Types of puzzles that consist of many interlocking pieces.

noun
معنی(noun):

A saw with fine teeth and a narrow blade which can cut curves in wood or metal.

معنی(noun):

A jigsaw puzzle.

example
معنی(example):

او جداول زیادی برای تکمیل دارد.

مثال:

She has many jigsaws to complete.

معنی(example):

پازل‌ها می‌توانند یک فعالیت سرگرم‌کننده برای همه باشند.

مثال:

Jigsaws can be a fun activity for everyone.

معنی فارسی کلمه jigsaws

: معنی jigsaws به فارسی

پازل‌هایی که اجزای آن‌ها باید کنار هم قرار گیرند.