معنی فارسی jittered
B1لرزش، حرکتی ناپایدار و غیر ارادی معمولاً ناشی از اضطراب یا بی‌قراری.
To move unsteadily or tremble, often due to nervousness or anxiety.
- verb
verb
معنی(verb):
To be nervous.
معنی(verb):
(data visualization) To randomly position of data points to avoid visual overlap.
example
معنی(example):
بلندگوها در حین اجرا دچار لرزش شدند.
مثال:
The speakers jittered during the performance.
معنی(example):
دست‌های او در تلاش برای آرام شدن لرزیدند.
مثال:
His hands jittered as he tried to calm down.
معنی فارسی کلمه jittered
:
لرزش، حرکتی ناپایدار و غیر ارادی معمولاً ناشی از اضطراب یا بی‌قراری.
