معنی فارسی jouncy

B2

دارای حالت ضربه‌ای یا ناپایدار، به ویژه در حرکات ناهموار.

Characterized by bouncing or jarring motion.

adjective
معنی(adjective):

Bumpy or bouncy

example
معنی(example):

سفر جست و خیزدار مرا هیجان‌زده کرد.

مثال:

The jouncy ride made me feel excited.

معنی(example):

ما از سفر جست و خیزدار در پارک تفریحی لذت بردیم.

مثال:

We enjoyed the jouncy amusement park ride.

معنی فارسی کلمه jouncy

: معنی jouncy به فارسی

دارای حالت ضربه‌ای یا ناپایدار، به ویژه در حرکات ناهموار.