معنی فارسی jowlop
B1حسی که غالباً به جَوانه میزند، میتواند به حالت ارتعاش یا لرزش در چانه اشاره داشته باشد.
To move or tremble in a loose way, often used in a playful context.
- OTHER
example
معنی(example):
سگ هنگامی که پارس میکرد به نظر میرسید که جَو لُپ میزند.
مثال:
The dog seemed to jowlop when it barked.
معنی(example):
بعد از غذا خوردن، حس جَو لُپ زدن را در گونههایش احساس کرد.
مثال:
After eating, he felt a jowlop sensation in his cheeks.
معنی فارسی کلمه jowlop
:
حسی که غالباً به جَوانه میزند، میتواند به حالت ارتعاش یا لرزش در چانه اشاره داشته باشد.