معنی فارسی joyless

B1

وضعیتی که در آن شادمانی یا خوشحالی وجود ندارد.

Without joy or happiness.

adjective
معنی(adjective):

Without joy; unhappy, sad

مثال:

Without Joy, my life is joyless!

example
معنی(example):

اتاق احساس بی‌روحی و خالی بود.

مثال:

The room felt joyless and empty.

معنی(example):

نگرش او بی‌روح و کسل‌کننده بود.

مثال:

His attitude was joyless and dull.

معنی فارسی کلمه joyless

: معنی joyless به فارسی

وضعیتی که در آن شادمانی یا خوشحالی وجود ندارد.