معنی فارسی jubilancy

B2

حالت شادابی و نشاط، معمولاً در ارتباط با گروه‌های اجتماعی ویژه.

A quality of being jubilant; an exuberance of joy that is often infectious.

example
معنی(example):

شادی بچه‌ها تمام زمین بازی را پر کرد.

مثال:

The jubilancy of the children filled the playground.

معنی(example):

شادی آنها در طول جشن‌ها مشهود بود.

مثال:

Their jubilancy was evident during the festivities.

معنی فارسی کلمه jubilancy

:

حالت شادابی و نشاط، معمولاً در ارتباط با گروه‌های اجتماعی ویژه.