معنی فارسی judgey
B1قضاوتگر به معنای انتقاد و قضاوت دیگران است، به ویژه در مورد انتخابها و رفتارهای آنها.
Exhibiting a tendency to judge others for their choices or behavior.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Inclined to make judgments; judgmental.
example
معنی(example):
او به نظر میرسد که در مورد انتخابهای دیگران کمی قضاوتگر است.
مثال:
She seems a bit judgey about other people's choices.
معنی(example):
قضاوتگری میتواند به روابط شخصی آسیب برساند.
مثال:
Being judgey can harm personal relationships.
معنی فارسی کلمه judgey
:
قضاوتگر به معنای انتقاد و قضاوت دیگران است، به ویژه در مورد انتخابها و رفتارهای آنها.