معنی فارسی jurisdictionally

B2

از نظر صلاحیت، به نحوی که مربوط به حوزه‌های قانونی باشد.

In a manner relating to jurisdiction or legal authority.

example
معنی(example):

از نظر صلاحیت، این پرونده تحت قوانین فدرال قرار دارد.

مثال:

Jurisdictionally, this case falls under federal law.

معنی(example):

مقررات به طور صلاحیتی برای وضوح تعریف شده‌اند.

مثال:

The regulations are jurisdictionally defined for clarity.

معنی فارسی کلمه jurisdictionally

: معنی jurisdictionally به فارسی

از نظر صلاحیت، به نحوی که مربوط به حوزه‌های قانونی باشد.