معنی فارسی justiciars
B2قضاتی که به عنوان نمایندگان در محاکم و دعاوی عمل می‌کردند، معمولاً در حکومت‌های قدیم.
Officers of the court, often acting on behalf of a ruler or government in legal matters.
- noun
noun
معنی(noun):
One who administers justice, particularly:
معنی(noun):
A justiciary: a believer in the doctrine (or heresy) that adherence to religious law redeems mankind before God.
example
معنی(example):
قضات به نمایندگی از طرف شاه عمل کردند.
مثال:
The justiciars acted on behalf of the king.
معنی(example):
تاریخی، قضات شخصیت های کلیدی در مسائل قانونی بودند.
مثال:
Historically, justiciars were key figures in legal matters.
معنی فارسی کلمه justiciars
:
قضاتی که به عنوان نمایندگان در محاکم و دعاوی عمل می‌کردند، معمولاً در حکومت‌های قدیم.
