معنی فارسی kafkaesque
C1معلق و پیچیده به گونهای که احساس بیمعنایی کند، مشابه آثار فرانز کافکا.
Having a surreal, nightmarish quality, reminiscent of Kafka's works.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
وضعیت احساس کافکایی داشت، پر از بیمعنایی.
مثال:
The situation felt kafkaesque, full of absurdity.
معنی(example):
کابوس بوروکراتیک او واقعاً کافکایی بود.
مثال:
His bureaucratic nightmare was truly kafkaesque.
معنی فارسی کلمه kafkaesque
:
معلق و پیچیده به گونهای که احساس بیمعنایی کند، مشابه آثار فرانز کافکا.