معنی فارسی karstifying

B1

کارست شدن، به فرایند تبدیل یک منطقه به کارست اطلاق می‌شود که معمولاً به واسطه فرسایش صورت می‌گیرد.

The act or process of creating karst features in a landscape.

verb
معنی(verb):

To undergo karstification.

معنی(verb):

To subject to karstification.

example
معنی(example):

فرایند کارست شدن ممکن است سال‌ها طول بکشد.

مثال:

The process of karstifying can take many years.

معنی(example):

دانشمندان در حال بررسی اثر کارست شدن باران اسیدی هستند.

مثال:

Scientists are studying the karstifying effect of acid rain.

معنی فارسی کلمه karstifying

: معنی karstifying به فارسی

کارست شدن، به فرایند تبدیل یک منطقه به کارست اطلاق می‌شود که معمولاً به واسطه فرسایش صورت می‌گیرد.