معنی فارسی keck
B1 /kɛk/یک عمل دراز کردن یا خم شدن به جلو.
To bend or lean over.
- verb
verb
معنی(verb):
To retch or heave as if to vomit.
example
معنی(example):
گیاه وقتی آب خیلی زیادی دریافت میکند، دراز میشود.
مثال:
The plant kecks when it receives too much water.
معنی(example):
او در بهار علفهای بلند را قطع میکند.
مثال:
He kecks the long grass during spring.
معنی فارسی کلمه keck
:
یک عمل دراز کردن یا خم شدن به جلو.