معنی فارسی keep bad time

B1

نگه‌داشتن زمان نامناسب، نداشتن دقت در زمان.

Not keeping accurate time, being consistently late.

example
معنی(example):

او تمایل دارد که در رانندگی زمان بدی را نشان دهد.

مثال:

He tends to keep bad time when he drives.

معنی(example):

برخی از افراد با ساعت‌هایشان زمان نامناسبی را نگه می‌دارند.

مثال:

Some people keep bad time with their watches.

معنی فارسی کلمه keep bad time

: معنی keep bad time به فارسی

نگه‌داشتن زمان نامناسب، نداشتن دقت در زمان.