معنی فارسی keep one's countenance
B1ظاهر خود را حفظ کردن، به ویژه در زمان‌های دشواری که احساسات ممکن است بیرون بیایند.
To maintain one's facial expression and composure regardless of feelings.
- verb
verb
معنی(verb):
To preserve a calm appearance, hiding one's emotions.
example
معنی(example):
اگرچه او ناراحت بود، اما آرامش خود را حفظ کرد.
مثال:
Although she was upset, she kept her countenance.
معنی(example):
او همیشه آرامش خود را حفظ می‌کند، مهم نیست چه اتفاقی بیفتد.
مثال:
He always keeps his countenance, no matter what happens.
معنی فارسی کلمه keep one's countenance
:ظاهر خود را حفظ کردن، به ویژه در زمان‌های دشواری که احساسات ممکن است بیرون بیایند.
