معنی فارسی keep someone guessing

B2

کسی را در حالت عدم اطمینان نگه‌داشتن.

To create uncertainty or suspense for someone.

example
معنی(example):

فیلم تا پایان من را در حدس و گمان نگه داشت.

مثال:

The movie kept me guessing until the end.

معنی(example):

او دوست دارد برنامه‌هایش را مخفی نگه دارد تا من در حدس و گمان بمانم.

مثال:

She likes to keep her plans a secret to keep me guessing.

معنی فارسی کلمه keep someone guessing

: معنی keep someone guessing به فارسی

کسی را در حالت عدم اطمینان نگه‌داشتن.