معنی فارسی kelk
B1کِلک، اصطلاحی بومی که میتواند معانی مختلفی داشته باشد.
A term used in specific dialects or contexts, often with varied meanings.
- OTHER
example
معنی(example):
کِلک اصطلاحی است که در برخی لهجههای محلی استفاده میشود.
مثال:
Kelk is a term used in some regional dialects.
معنی(example):
در بازی، کِلک به یک حرکت ویژه اشاره دارد.
مثال:
In the game, kelk refers to a special move.
معنی فارسی کلمه kelk
:
کِلک، اصطلاحی بومی که میتواند معانی مختلفی داشته باشد.