معنی فارسی kenningwort
B1کِنِینگوُرت، اصطلاحی که نیاز به توضیح بیشتری دارد و به بخصوصیات زبان و ادبیات اشاره دارد.
A term that may refer to specialized vocabulary, especially in literature.
- OTHER
example
معنی(example):
کِنِینگوُرت یک اصطلاح شناختهشده نیست.
مثال:
Kenningwort is not a widely known term.
معنی(example):
برخی از دانشمندان به بررسی کاربرد کِنِینگوُرت در ادبیات میپردازند.
مثال:
Some scholars study the use of kenningwort in literature.
معنی فارسی کلمه kenningwort
:
کِنِینگوُرت، اصطلاحی که نیاز به توضیح بیشتری دارد و به بخصوصیات زبان و ادبیات اشاره دارد.