معنی فارسی kernelly
B1بهروش کرنلی، به سبکی از برنامهنویسی اشاره دارد که مشابه فرآیندهای کرنل است.
Referring to a programming style that is similar to kernel processes.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کد به شکلی کرنلی نوشته شده بود.
مثال:
The code was written in a kernelly manner.
معنی(example):
او به برنامهنویسی به شیوهای کرنلی میپردازد.
مثال:
He approaches programming in a kernelly style.
معنی فارسی کلمه kernelly
:
بهروش کرنلی، به سبکی از برنامهنویسی اشاره دارد که مشابه فرآیندهای کرنل است.