معنی فارسی key-punched
B1شامل اطلاعاتی است که با استفاده از دستگاه کیپانچ وارد شدهاند.
Referring to data that has been entered using a keypunch machine.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کارتهای کیپانچ شده برای پردازش دادهها استفاده شدند.
مثال:
The key-punched cards were used for data processing.
معنی(example):
مواد کیپانچ شده نیاز به مراقبت ویژه دارند.
مثال:
Key-punched materials require careful handling.
معنی فارسی کلمه key-punched
:
شامل اطلاعاتی است که با استفاده از دستگاه کیپانچ وارد شدهاند.