معنی فارسی keypuncher
B1شخصی که دادهها را با استفاده از صفحهکلید وارد میکند.
A person who enters data into a computer using a keyboard.
- NOUN
example
معنی(example):
یک اپراتور دادهها را با استفاده از صفحهکلید به یک کامپیوتر وارد میکند.
مثال:
A keypuncher inputs data into a computer using a keyboard.
معنی(example):
اپراتور با دقت کار کرد تا اطمینان حاصل کند که تمام اطلاعات درست است.
مثال:
The keypuncher worked diligently to ensure all information was accurate.
معنی فارسی کلمه keypuncher
:
شخصی که دادهها را با استفاده از صفحهکلید وارد میکند.