معنی فارسی keyseat

B2

شیاری که در داخل فلز برای نگه داشتن یک کلید طراحی شده است.

A groove cut into a part to accommodate a key that secures a component.

example
معنی(example):

ماشین‌کار یک شیار کلیدی در قسمت فلزی برای بهتر شدن تراز نصب کرد.

مثال:

The machinist installed a keyseat in the metal part for better alignment.

معنی(example):

یک شیار کلیدی کمک می‌کند تا دنده‌ها در جای خود روی یک محور ثابت بمانند.

مثال:

A keyseat helps to hold gears in place on a shaft.

معنی فارسی کلمه keyseat

: معنی keyseat به فارسی

شیاری که در داخل فلز برای نگه داشتن یک کلید طراحی شده است.