معنی فارسی kg.
B1یک واحد اندازهگیری وزن که به کیلوگرم اشاره دارد.
Abbreviation for kilogram, a unit of mass in the metric system equivalent to 1000 grams.
- OTHER
example
معنی(example):
بسته 5 کیلوگرم وزن داشت.
مثال:
The package weighed 5 kg.
معنی(example):
باید اطمینان حاصل کنیم که وزن کل بیشتر از 20 کیلوگرم نشود.
مثال:
We need to ensure the total weight does not exceed 20 kg.
معنی فارسی کلمه kg.
:
یک واحد اندازهگیری وزن که به کیلوگرم اشاره دارد.