معنی فارسی kibbled
B1کیبل شده، به غذایی اشاره دارد که به صورت تکههای کوچک و غالباً خشک آماده شده است، معمولاً در زمینه غذاهای حیوانات خانگی استفاده میشود.
Referring to food that has been processed into small, often dry pieces, commonly associated with pet food.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سگ با اشتیاق غذاهای کیبل شده را خورد.
مثال:
The dog eagerly ate the kibbled food.
معنی(example):
او خوراکیهای کیبل شده را برای حیوان خانگیاش ترجیح میدهد.
مثال:
She prefers kibbled snacks for her pet.
معنی فارسی کلمه kibbled
:
کیبل شده، به غذایی اشاره دارد که به صورت تکههای کوچک و غالباً خشک آماده شده است، معمولاً در زمینه غذاهای حیوانات خانگی استفاده میشود.