معنی فارسی kickout

B1

بیرون کردن، به معنای اخراج شخصی از یک مکان خاص.

To remove someone from a place.

noun
معنی(noun):

A rapid turn performed by shifting one's weight to the rear of the surfboard.

example
معنی(example):

آنها مجبور شدند مشکل‌ساز را بیرون کنند.

مثال:

They had to kick out the troublemaker.

معنی(example):

مربی هر کسی که قوانین را رعایت نکند، بیرون خواهد کرد.

مثال:

The coach will kick out anyone who doesn’t follow the rules.

معنی فارسی کلمه kickout

: معنی kickout به فارسی

بیرون کردن، به معنای اخراج شخصی از یک مکان خاص.