معنی فارسی kidneyfatted
B1فرآیند چربیدار کردن حیوانات به ویژه در اطراف کلیهها برای بهبود طعم و کیفیت گوشت.
Having been made fat around the kidneys, especially for culinary purposes.
- VERB
example
معنی(example):
گاوها برای جشن ویژه چربیهای کلیهدار شدند.
مثال:
The cattle were kidneyfatted for the special feast.
معنی(example):
او درباره اینکه چگونه حیوانات را برای بازار چربیهای کلیهدار کرده بودند صحبت کرد.
مثال:
He spoke of how they had kidneyfatted the animals for the market.
معنی فارسی کلمه kidneyfatted
:
فرآیند چربیدار کردن حیوانات به ویژه در اطراف کلیهها برای بهبود طعم و کیفیت گوشت.