معنی فارسی kilndry

B1

حالت یا کیفیت چوبی که کاملاً در کوره خشک شده باشد.

Wood that has been completely dried in a kiln, with minimal moisture.

example
معنی(example):

شما باید اطمینان حاصل کنید که چوب قبل از شروع ساخت و ساز خشک شده در کوره است.

مثال:

You should ensure the wood is kilndry before starting construction.

معنی(example):

مواد خشک شده در کوره کار کردن با آن‌ها آسان‌تر است.

مثال:

Kilndry materials are easier to work with.

معنی فارسی کلمه kilndry

: معنی kilndry به فارسی

حالت یا کیفیت چوبی که کاملاً در کوره خشک شده باشد.