معنی فارسی kiplingese

B1

کیپلینگی به سبکی از نوشتن اشاره دارد که به آثار رودیارد کیپلین نسبت داده می‌شود.

A literary style characteristic of Rudyard Kipling.

example
معنی(example):

او از کیپلینگی برای نوشتن یک شعر بازیگوشانه استفاده کرد.

مثال:

He used Kiplingese to write a playful poem.

معنی(example):

این داستان به گونه‌ای نوشته شده بود که تداعی‌کننده کیپلینگی بود.

مثال:

The story was written in a style reminiscent of Kiplingese.

معنی فارسی کلمه kiplingese

: معنی kiplingese به فارسی

کیپلینگی به سبکی از نوشتن اشاره دارد که به آثار رودیارد کیپلین نسبت داده می‌شود.