معنی فارسی knawels

B1

زخم‌ها یا نواحی زخم‌خورده‌ای که به خاطر عواملی مانند فشار یا اصطکاک ایجاد می‌شوند.

A term referring to calloused or hardened areas on the skin, often due to repetitive tasks.

noun
معنی(noun):

A low, spreading weed of the genus Scleranthus, especially

example
معنی(example):

دست‌های هنرمند به خاطر سال‌ها مجسمه‌سازی دچار زخم شده بود.

مثال:

The artist's hands had knawels from years of sculpting.

معنی(example):

می‌توانید زخم‌های درخت قدیمی را ببینید.

مثال:

You can see the knawels on the old tree.

معنی فارسی کلمه knawels

: معنی knawels به فارسی

زخم‌ها یا نواحی زخم‌خورده‌ای که به خاطر عواملی مانند فشار یا اصطکاک ایجاد می‌شوند.