معنی فارسی knick-knack
B1 /ˈnɪkˌnæk/اشیاء کوچک و زینتی که معمولاً کاربرد خاصی ندارند.
A small decorative object or trinket.
- noun
noun
معنی(noun):
A small ornament of minor value.
example
معنی(example):
او از تمام انواع اشیاء کوچک جمعآوری میکند.
مثال:
She collects all sorts of knick-knacks.
معنی(example):
او یک قفسه پر از اشیاء کوچک از سفرهایش دارد.
مثال:
He has a shelf full of knick-knacks from his travels.
معنی فارسی کلمه knick-knack
:
اشیاء کوچک و زینتی که معمولاً کاربرد خاصی ندارند.