معنی فارسی knolling
B1روشی برای چیدمان مرتب و سازمان یافته اشیاء بهگونهای که به سادگی قابل مشاهده و دسترسی باشند.
The practice of arranging objects in a visually appealing and organized manner.
- verb
verb
معنی(verb):
To ring (a bell) mournfully; to knell.
معنی(verb):
To sound, like a bell; to knell.
معنی(verb):
To arrange related objects in parallel or at 90 degree angles.
example
معنی(example):
چیدمان منظم میتواند به شما در سازماندهی فضا کاریتان کمک کند.
مثال:
Knolling can help you organize your workspace efficiently.
معنی(example):
بسیاری از طراحان از چیدمان منظم بهعنوان روشی برای نمایش ابزارهای خود استفاده میکنند.
مثال:
Many designers use knolling as a method to showcase their tools.
معنی فارسی کلمه knolling
:
روشی برای چیدمان مرتب و سازمان یافته اشیاء بهگونهای که به سادگی قابل مشاهده و دسترسی باشند.