معنی فارسی knowableness

B1

ویژگی قابل فهم یا شناخته شدن چیزی.

The state or quality of being knowable.

example
معنی(example):

قابل شناخت بودن متون باستانی اغلب مورد بحث قرار می‌گیرد.

مثال:

The knowableness of ancient texts is often debated.

معنی(example):

دانشمندان دربارهٔ قابل شناخت بودن حقایق تاریخی بحث می‌کنند.

مثال:

Scholars argue about the knowableness of historical facts.

معنی فارسی کلمه knowableness

: معنی knowableness به فارسی

ویژگی قابل فهم یا شناخته شدن چیزی.