معنی فارسی kw
B1کیلووات، واحدی برای اندازهگیری توان.
An abbreviation for kilowatt, a unit of power.
- NOUN
example
معنی(example):
KW معمولاً به عنوان مخفف 'کیلووات' استفاده میشود.
مثال:
KW is often used as an abbreviation for 'kilowatt'.
معنی(example):
در مباحث فناوری، من اغلب به این اصطلاح KW برخورد میکنم.
مثال:
In tech discussions, I often see the term KW.
معنی فارسی کلمه kw
:
کیلووات، واحدی برای اندازهگیری توان.