معنی فارسی lacerates
B1پاره کردن یا بریدن مادهای به وسیله ابزار تیز یا نیرو.
To tear or deeply cut something.
- verb
verb
معنی(verb):
To tear, rip or wound.
معنی(verb):
To defeat thoroughly; to thrash.
example
معنی(example):
گربه طعمهاش را با پنجههای تیز پاره میکند.
مثال:
The cat lacerates its prey with sharp claws.
معنی(example):
او وقتی سعی میکند کاغذ را برش بزند، آن را پاره میکند.
مثال:
He lacerates the paper when he tries to cut it.
معنی فارسی کلمه lacerates
:
پاره کردن یا بریدن مادهای به وسیله ابزار تیز یا نیرو.