معنی فارسی lachrymary
B2مربوط به یا حاکی از اشک و غم.
Characteristic of or related to tears or crying.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
داستان وقتی که شخصیت اصلی دوستش را از دست داد، به سوی اشکآوری پیش رفت.
مثال:
The story took a lachrymary turn when the main character lost his friend.
معنی(example):
برخی فیلمها به خاطر داستانهای اشکآورشان که بینندگان را به گریه میاندازند، معروف هستند.
مثال:
Some films are known for their lachrymary plots that leave audiences in tears.
معنی فارسی کلمه lachrymary
:
مربوط به یا حاکی از اشک و غم.