معنی فارسی laidback
B2راحت و بیخیال بودن در برخورد با مسائل و موقعیتها.
Relaxed and easygoing; not tense or anxious.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Relaxed and easy-going; an absence of stress or worry
example
معنی(example):
او نسبت به زندگی نگرش راحتی دارد.
مثال:
He has a laidback attitude toward life.
معنی(example):
جو راحت ساحل آرامش بخش بود.
مثال:
The laidback atmosphere of the beach was relaxing.
معنی فارسی کلمه laidback
:
راحت و بیخیال بودن در برخورد با مسائل و موقعیتها.
