معنی فارسی lallygagging
B1وقتگذرانی یا بیهدف کار کردن، بهطور غیررسمی برای اشاره به افرادی که به کار خود توجه نمیکنند، استفاده میشود.
To spend time aimlessly or in a lazy manner, often procrastinating.
- verb
verb
معنی(verb):
(See lollygag.) To dawdle; to be lazy or idle; to avoid necessary work or effort.
معنی(verb):
To pet, kiss, or otherwise demonstrate overt affection, generally in public.
example
معنی(example):
بچهها به جای انجام تکالیفشان در حال وقتگذرانی بودند.
مثال:
The kids were lallygagging instead of doing their homework.
معنی(example):
او بعد از ظهر را در پارک به وقتگذرانی گذراند.
مثال:
He spent the afternoon lallygagging at the park.
معنی فارسی کلمه lallygagging
:
وقتگذرانی یا بیهدف کار کردن، بهطور غیررسمی برای اشاره به افرادی که به کار خود توجه نمیکنند، استفاده میشود.