معنی فارسی lambasted
B2انتقاد یا سرزنش شدید و بدون ملاحظه از شخص یا چیزی.
To have criticized someone or something harshly and without consideration.
- verb
verb
معنی(verb):
To scold, reprimand or criticize harshly.
مثال:
Her first novel was well and truly lambasted by the critics.
معنی(verb):
(dated in UK English but not US English) To give a thrashing to; to beat severely.
example
معنی(example):
خبرنگار در مقاله‌اش به سیاستمدار انتقاد شدیدی کرد.
مثال:
The reporter lambasted the politician in her article.
معنی(example):
او به خاطر اشتباهش توسط همتایانش به شدت مورد انتقاد قرار گرفت.
مثال:
He was lambasted by his peers for the mistake.
معنی فارسی کلمه lambasted
:
انتقاد یا سرزنش شدید و بدون ملاحظه از شخص یا چیزی.
